سفارش تبلیغ
صبا ویژن

که نظرگاه خداوندست آن

گفت عاشق امتحان کردم مگیر
تا ببینم تو حریفی یا ستیر
من همی دانستمت بی‌امتحان
لیک کی باشد خبر هم‌چون عیان
آفتابی نام تو مشهور و فاش
چه زیانست ار بکردم ابتلاش
تو منی من خویشتن را امتحان
می‌کنم هر روز در سود و زیان
انبیا را امتحان کرده عدات
تا شده ظاهر ازیشان معجزات
امتحان چشم خود کردم به نور
ای که چشم بد ز چشمان تو دور
این جهان هم‌چون خرابست و تو گنج
گر تفحص کردم از گنجت مرنج
زان چنین بی‌خردگی کردم گزاف
تا زنم با دشمنان هر بار لاف
تا زبانم چون ترا نامی نهد
چشم ازین دیده گواهیها دهد
گر شدم در راه حرمت راه‌زن
آمدم ای مه به شمشیر و کفن
جز به دست خود مبرم پا و سر
که ازین دستم نه از دست دگر
از جدایی باز می‌رانی سخن
هر چه خواهی کن ولیکن این مکن
در سخن آباد این دم راه شد
گفت امکان نیست چون بیگاه شد
پوستها گفتیم و مغز آمد دفین
گر بمانیم این نماند همچنین
باز گردید ای رسولان خجل
زر شما را دل به من آرید دل
این زر من بر سر آن زر نهید
کوری تن فرج استر را دهید
فرج استر لایق حلقه? زرست
زر عاشق روی زرد اصفرست
که نظرگاه خداوندست آن
کز نظرانداز خورشیدست کان
کو نظرگاه شعاع آفتاب
کو نظرگاه خداوند لباب
از گرفت من ز جان اسپر کنید
گرچه اکنون هم گرفتار منید
مرغ فتنه دانه بر بامست او
پر گشاده بسته? دامست او
چون به دانه داد او دل را به جان
ناگرفته مر ورا بگرفته دان
آن نظرها که به دانه می‌کند
آن گره دان کو به پا برمی‌زند
دانه گوید گر تو می‌دزدی نظر
من همی دزدم ز تو صبر و مقر
چون کشیدت آن نظر اندر پیم
پس بدانی کز تو من غافل نیم



پاسخ ها
1
بازدیدها
9
nosano